کد مطلب:180030 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:259

امام سجاد در ماجرای کربلا، از آغاز تا پایان
پس از آنكه معاویه در نیمه ی رجب سال 60 هجری درگذشت؛ پسرش یزید، در شام به جای او نشست و ادعای خلافت كرد. او در نامه ای برای «ولید بن عتبه» حاكم مدینه چنین نوشت:

«از حسین بن علی علیه السلام برای من بیعت بگیر، و در این خصوص به هیچ وجه به او مهلت نده، اگر بیعت نكرد گردنش را بزن و سرش را برای من بفرست.»

ولید، شبانه برای امام حسین علیه السلام پیام فرستاد و او را طلبید، امام حسین علیه السلام نزد ولید رفت و پس از گفتگو، امام از او مهلت خواست تا فردای آن شب، پاسخ او را بدهد. [1] .

امام حسین علیه السلام هرگز حاضر به بیعت با یزید نبود. به علاوه از ماندن در مدینه احساس خطر می كرد. خطری كه اگر رخ می داد به صورت قیام و نهضت عمیق و جهانی برضد حكومت یزید به شمار نمی آمد. بر همین اساس تصمیم گرفت شبانه همراه افراد خانواده



[ صفحه 24]



و یاران، از مدینه به سوی مكه رهسپار گردد. از این رو قبل از آنكه ولید و مزدوران معاویه تصمیمی بر ضد حسین علیه السلام بگیرند، آن حضرت در شب 28 رجب سال 60، مدینه را به قصد مكه ترك كرد. [2] .

كاروان امام حسین علیه السلام از برادران و فرزندان و برادرزادگان و عموزادگان و بعضی از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله تشكیل می شد. یكی از كاروانیان فرزندش امام سجاد علیه السلام بود، كه سایه به سایه پدر حركت كرد، تا در همه ی امور پشتیبانی نیرومند برای پدر باشد.

امام سجاد علیه السلام در این وقت 21 سال داشت، ولی در مسیر راه مدینه به مكه (یا در مسیر راه مكه به كربلا) بیمار شد و بیماریش شدت یافت، به طوری كه قادر به حركت نبود. در عین حال از كاروان پدر جدا نشد و به عذر بیماری عقب نشینی نكرده و همچنان به راه خود، همراه پدر ادامه داد. [3] .


[1] اين ملاقات در شب 27 رجب سال 60 هجري انجام شد.

[2] لهوف سيد بن طاووس، ص 22 به بعد - ترجمه ارشاد مفيد، ج 2، ص 31 - 34.

[3] اقتباس از «زين العابدين علي بن الحسين» سيد الاهل، ص 24.